کاشکی پرنده پر نداشت
|
|
کاشکی پرنده پر نداشت
در سراشیبی تقدیر
نام مرا
با نام تو تشنه کرده اند
و رفتنت را
بر دلم داغ نهاده اند
دریغ
از دریایی که در چشمهایت نشسته است
بی آنکه بخواهد
آیینه ها را آبی ببیند
یادگار ردپای انتظارت آمدنت را دریاب
که تکرار آبی ترین زلال ها
در پیوسته ترین اشتیاق های رسیده ی ابدیت
تو را تداعی می کند
برو به فکر من نباش
برو به پای من نسوز
برو به فکر من نباش
من یه جوری سر میکنم
زندگی رو با سختیاش........ا
با که درددل کنم؟
با کسی که پرنده بود برام؟
با کسی که اشیانه بود
دلم به چه خوش بود
کاشکی پرنده پر نداشت
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, |
|
|
|